کج ذهنی 5

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 18
باردید دیروز : 93
بازدید هفته : 253
بازدید ماه : 247
بازدید سال : 1770
بازدید کلی : 196712

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 93
بازدید هفته : 253
بازدید ماه : 247
بازدید کل : 196712
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Chepih
تاریخ : یک شنبه 23 مهر 1391
نظرات

عده ای هستند روی سلام علیک و احوالپرسی و خوش و بش و دست دادن حساسند. فقط کافیه احساس کنند که زیاد مشتاق نیستی. همانطور که مشغول دست دادن هستی، ژست نصیحت می گیرند و برو وا گری سه ساعت سک سک که خدا شاهدن صد هزار رحمت به پیرزنون. گیر مفت که به چه گرم دست نمی دی؟ چرا خوب دست نمی دی؟ همین ها هم تو کج کردن ذهن، صاحب کلی کرامت و فضل و ادبند. اولش: چرا خوب دست نمی دی؟ بعدها: چرا خوب یه دست نمی دی؟ و کم کم کلمه ی خوب از جمله حذف. مرحله ی بعد تغییر ساختار جمله: خوب دست بده. - . خوب یه دست بده. و دوباره حذف "خوب" از جمله. بیا. جمله شد امری. همه چیز شده زوری. داستان بعدی. یارو بچه ی بسیار خوش رویی بود. با ادب. همیشه و بدون هیچ توقعی به دیگران کمک می کرد. خوش رفتاری او شهره ی خاص و عام بود. نه تنها شهره ی خاص و عام، بلکه حتی لیلا فروهر خاص و عام. همه جا حرف از خوبی او بود. دخترها می مردند براش. خلاصه اینکه کسی در اینکه او شکر آدمن شک نداشت. تا که یک روز توی یک جمع از تحصیل کردگان بی سواد شهر، یکی درباره ی قهرمان داستان ما که همان جا حضور داشت، گفت: "ای چوک خیله چوک خشین" ناگهان یارو زده قاط اساسی. دعوا و زد و خورد راه انداخته که: خش خودتی. درست صحبت کن. چن، کم حرف گیر تواردی؟ به چه فوش ندادین؟ خش خوتونی و اون ... بیا. همین یارو مثبت ترین آدم شهر بود. وقتی بچه مثبت های ما کج ذهن شده اند وای به حال بقیه که کج ذهنی یکی از ارکان اصلی آن زندگی معنوی شان است.

کجی ذهن روی شکل مغز ملت هم تأثیر گذاشته، جمجمه شان را هم کج و کوله کرده. آدم می بینی کله اش شانصد تا کنج داره. شکل کله شان اصلا تو مباحث هندسه ی تحلیلی تعریف شده نیست. شانزده وجهی غیر منتظمه حسبی الله. بگذریم. یک عده نشسته بوده اند توی یک فروشگاه بزرگ. هوا را هم که می شناسید. گرم، فجیع. ملت گرمازده ی تشنه، دم به دم مجبور بوده اند آب نوش جان کنند. در یکی از آن صحنه های فروشگاه، یکی داشته برا خودش تو لیوان شخصی خودش آب می ریخته، ناگهان یکی از رفقایش رو به او نموده و فرموده: "دخه مال مه دگه هو بریز"! افکار نورانی، و آلا ملت خنده، تا دو ساعت بعد. در ماجرایی جالب انگیز از همین دست، یک عده الاف سهار یه جایی دور هم جمع بودند. دو دنگ الاف دیگر از راه رسیدند، مست و خرامان و ملس به دهان. پیرمردها با آن سن و سالشان خجالت هم نمی کشیدند مثل بچه دو سه ساله، لپ لپو کوفت می کردند. به بقیه هم دادند، لپ لپو. هفت هشت تا آواره ی سرگردان بیست، بیست و یک ساله را تصور کنید سر کوچه ایستاده باشند، ملس تو دهن. زبانشان را هم هر چند دقیقه یک بار در می آوردند تا به بقیه نشان دهند که آن آب نبات چوبی، زبانشان را به چه رنگی در ایواردی. یعنه رختی گنوخ سرک گیج و ملسی که سر کوچه اون جا نین. نکته ی اصلی، اظهار نظر یکی از ملسی ها بود. استاد فرمودند: "ملس وا داری خش نین. داری بکنی خش ترن". مرحبا.

در رویدادی دیگر همچنان از همین دست، رفته بودیم یه جایی که علاوه بر انواع شیرینی های کشنده ی قند به لک، بادام زمینی هم می فروختند. همان طور که همه تان اطلاع دارید ماها که با فارسی گپ زدن و فیس خو دادن بیگانه ایم، نمی گیم بادام زمینی، می گیم خوراک تمبولک. جای نحستان خالی دو سه تا زن قبله ای سر رسیدند. اوف اوف که ای کاش از آن صحنه ی صحنه دار پر صحنه یه کلیپ صحنه ای گرفته بودم صحنوی. نکنه پیشاپیش حدس زده اید که شاید آنها به خوراک تمبولک یه چیز دیگه گفته اند؟ نخیر. شما خیال می کنید آنها گفتند "کی .. تمبولک" نخیر. ای کاش همین را گفته بودند. سر دسته شان رو به پسره ی بیچاره ی صاحب مغازه کرد و با صدایی رسا و فصیح، محکم و با اعتماد به نفس کاذب اظهار داشت: " .. یر داری؟" چوک بدبخت کلا هنگ. چشماش داشت فریاد می زد که: "دارم ... ولی ... فروشی ... نیست. مال ... خودمه و ..." پیرزن هم ایقد ریلکس؟ ماشاالله. تازه صحنه ادامه داشت. پسره مونده بود چی جواب بده. دارم؟ ندارم؟ سکوت کرد. همراه با آن پیرزن باحال قصه، دو تا دختر جوان هم بودند. تا آمدند جلوی خراب تر شدن اوضاع را بگیرند پیرزن جمله ی بعدی اش را گفت، اینجوری: "دو کیلو از این .. یراتو بده!" چوک، دست و پا سو کرده بود. سریع دو کیلو خوراک تمبولک آورد. باور کنید راضی بود پولی ازش نگیره و یارو بره. نه، پیرزن ول کن نبود. هی داشت صحنه آرایی می کرد. من جای خالی می ذارم. شما تصور کنید تو جای خالی نوشته شده خوراک تمبولک نه نام دیگر آن (بدون تمبولک) . پیرزن می گفت: ... خشن. برشته بشه خشترن! ... ن ما عربن که ا دبی اته خیله خشترن. ... دوا مریضی اونن. شاد و جوون بدم اهکن. مه وا هر کسه مریض بشه اگم ... بخه سریع جون اوی. آلا خو گرون ووده، ... دگه ناوو بخری" ما از خجالت سرخ و نارنجی و ففلی، پیرزن عین خیالی هم نین. مه دگه هیچ وقت خوراک تمبولک ناخرم. دل دم ناگره. قبله ای خیله جالبن. یه مرد قبله ای چند روز بعدش اومده بود. زیاد فرقی با پیرزن باحال قصه نداشت. به خوراک تمبولک می گفت " .. یر کوچوکو".

کلاس زیست بود. هنوز به فصل هایی از کتاب که محبوب نسل جوان روشن فکر ما است، نرسیده بودیم. (وقتی هم که رسیدیم معلم گفت این فصل را می دانم که خودتان تا حالا صد بار خوانده اید و بلدید. من دیگه درس نمی دم و نداد!) معلم داشت برای خودش زرت و پرت می کرد و طبق معمول حواس ها همه پرت. یه لحظه معلم گفت: استخوان آهیانه. تا حروف "آه" کلمه ی آهیانه را شنیدند حواس ها دوباره جمع شد. همه مشتاق شدند بدانند این استخوان آهیانه کجا واقع شده. اما تا متوجه شدند رو کله و اون بالاهاست، از حواس جمعی خود پشیمان، و دگر باره در دریای عمیق عالم هپروت خود مستغرق گشتند. به اندازه ی تعداد آدم های روی زمین، روش برای حفظ لغات انگلیسی وجود دارد. یکی از جی 5 استفاده اکن. یکی کتاب لغت حفظ اکن و غیره. یکی از روش های فوق مدرن برای یادگیری زبان، از دیدگاه روانشناسان مجرب عرصه ی تعلیم و تربیت، به "روش کج ذهنی" مشهور شده است. سال ها پیش روشی مشابه ابداع شده بود که در عین حالی که نوپا بود، کار خیلی ها را راه انداخت و طرفداران فراوانی کسب کرد. ابتدا مثالی برای همین روش سنتی بزنیم، بعد بریم سراغ روش کج ذهنی. شما هر وقت برای قرض کردن پول یا هر چیز دیگری سراغ رفیق و آشنا و در و همسایه می رید چه جوابی ازشان اشنوی؟ در 95 درصد موارد اگن: .چه؟ پول قرض اتوه؟ "ب و ر ر ر و و" کسه پول به تو قرض ناده خالو. کلمه ی "برو" (با لهجه ی خملی آن) با لحنی بسیار تأکیدی و به صورت کشیده و با مد کامل، چنان ادا می شود که حتی یک روزنه ی امید کوچک برای قرض گرفتن در آن ذهن بی خیرتان باقی نامونه. کلمه ی قرض گرفتن و "برو" ناخودآگاه با هم عجین شده اند. پس معنی قرض کردن می شه: borrow. حالا با یه کم پس و پیش کردن تلفظ. این مدل قدیمیش بود که امروزه از دور خارج شده. به جاش ورژن کج ذهنی اش آمده به بازار، بسیار مؤثر تر، کارایی زیاد و صحنه های جذاب. پس از تماشای کلمه ی انگلیسی مورد نظر، با آن ذهن کج خود، تجزیه و تحلیلش کنید. یک کم خلاقیت به خرج دهید. تمام. سه سوته یک کلمه ی انگلیسی جدید یاد می گیرید. یه مثال بزنم روشن شید. تا حالا با کلمه ی darling برخورد کرده اید؟ به معنای عزیز و محبوب. از خلاقیت فراوان نداشته تان استفاده کنید. رویش تحلیل صرفی انجام بدهید. می بینید که این کلمه ی باحال از ترکیب کلمات بی حالی چون dar و ling تشکیل شده است. با انواع تفسیراتی که می توان درباره ی ارتباطات سازنده ای که مفاهیم عمیق معرفتی "دار" و "لینگ" با هم دارند و نیز مفهوم "محبوب و عزیز" دیگه خودتان زحمت شکل دادن یک زنجیره ی معنایی بین آنها را بکشید. دیگه بعدش عمرا اگه معنای کلمه ی darling یادتان بره. دیکشنری هم که خدا بده برکت پره از این کلمات. اکیدا توصیه می شود از این روش علمی تضمین شده استفاده کنید. آمدی و کج ذهنی سرانجام یک استفاده ی مفید برایتان داشت. برو مدرک بگیر، زبان درس بده و تا آخر عمر مثل مرد نان این کج ذهنی خودت را بخور. ای بابا. ای مطلب هم طولانی وو. جا به نوشتن بقیه سوژه ان کج ذهنی نین. برو وا گری قسمت ششم.

شعر روز: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان کشتی فرنگی با دشمنان کتالا.


تعداد بازدید از این مطلب: 728
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود